من با تو ,
می دهد دریدگیِ ارزشها
تخت دو نفره نمی خواهد دیگر
دولت مردی چون من ,
تمام مرزهایش را
تقدیم چپاول بی گناهیِ تو می کند
که عشق مردیِ تو را کردن
سگش می ارزد
به وسعت تمام مرزهااااااا
بیا با فـــقــر من فـحـشــا کن
من ,
کار به دادِ تو خالیِ این جَرس ها ندارم
که نزده فریادِ نسبیت اند
تکلیف ما
در محضر زمین روشن است.
|